به آینه جهان خوش امدید  

مسئله اقتصاد باید از دهقان شروع شود و کارگر باید در منافع کارفرما سهیم باشد

    

سخنان جناب فروتن شب پنجشنبه ۷|۱۱|۳۳ بقیه حلّ مسئله اقتصاد. قسمت آخر حل مسئله اقتصاد را امشب شروع و به همین جا خاتمه می دهم . حضرت عبدالبهاء در خطابات مبارکه، و در الواح، اینطور توصیه میفرمایند که، مسئله اقتصاد باید از دهقان شروع شود . البته حکمت آنهم واضح است . اکثریت افراد تولید کننده در روی زمین, دهقانان هستند. یعنی در هر کشوری، قسمت اعظم نفوس که در تولید مواد شریک هستند، دهقانان آن کشورند. البته در روی زمین بعضی از کشورها هم صنعتی، و دارای کارخانه های متعدد هستند. عمل یعنی عامل کار، عمله جمع عامل است، یعنی عمل کننده و تولید کننده امور صناعتی، که در درون کارخانجات کار میکنند، ولی به طور کلی در دنیا، دهاقین مجموعاً اکثریت را حائزند، و لهذا حضرت عبدالبهاء میفرمایند، باید حل مسئله اقتصاد را از دهقان شروع کرد. خیلی مرا عجیب آمد که، در یک جلسه تحری حقیقت جوانی ایراد گرفت که، چرا اقتصاد را از دهقان شروع می کنید؟ گفتم آخر دهقان عامل اصلی است. گفت نخیر، شما وقتی میخواهید از دهقان شروع کنید، معلوم میشود می خواهید آنها را استثمار کنید.

آیا دیده اید که بچه ها وقتی لغتی یاد میگیرند، آن را تکرار میکنند که فراموش نکنند. این جوانان هم، بعضی لغات را که ترجمه خارجی است، و شاید معنی آن را هم نمی دانند، مورد استفاده قرار میدهند . از این عنوان خیلی تعجب کردم، و واقعاً متوجه شدم که هر دستوری در آئین مبارک واقع شود، یک شخص از گوشه ای به آن ایراد می گیرد. جناب گلپایگانی میفرمودند مشکل ترین امور، معارفه با اصحاب جهل مرکّب است. این ها افرادی هستند که جاهلند و به جهل خودشان هم جاهلند. در هر صورت، حضرت عبدالبهاء میفرمایند، اصلاحات را باید ابتدا از طبقه دهقان شروع کرد . اوّل دستور این است که، در هر دهی باید شورای ده تشکیل شود . من در دنیا، هر جا که این جدول را گفته ام، حتی با سوسیالیست هائی که جنبه افراطی داشته اند،از این دستور الهی که بسیار هم ساده است، تعجب میکرده اند. من به آنها میگفتم، که فرق بین دستور الهی و غیر الهی همین است . امور غیر الهی خیلی سخت و قابل اجرا نیستد. ولی دستورات الهی سهل و قابل اجراهستند . یک دهی را به نظر آورید که، البته شبیه به قریه های امروزی نخواهد بود. مطابق شئون علمی در این ده باید، شورای ده انتخاب شود. مثل محفل روحانی، این اعضا، مرکبّ از عقلا و خردمندان هستند،که شورای ده را، تشکیل می دهند. این شورای ده، به کمک متخصصین و اهل فن، اهالی را به سه دسته تقسیم میکنند، یکدسته نفوسی هستند که با سعی و عمل و عدم قصور، دخلشان با خرجشان مساوی است. این افراد یکدسته هستند، یعنی دهقان و زارعی که دارای زمین ووسائل زراعی هست، زحمت خود را کشیده است، اهمال نکرده است، آنچه را که از زراعت به دست آورده، همانقدری است که، برای تأمین معیشت ضروری خانواده اش کافی است .میزانی را که حدّ اعتدال تشخیص خواهند داد، این است که حدّ اقل مخارج این عائله آنقدر است که دخل کرده اند و بنابراین، او از مالیات و پرداخت عشریه به حکومت محلی و جمیع عوارض معاف است. نه به اوچیزی تعلق می گیرد، و نه ازاو چیزی میگیرند. دیگر حکومتی نیست، که بگوید من مالیاتم را میخواهم، لباس نداری نپوش. این عائله باید از جمیع مزایای الهی، از مواد غذائی تا جمیع ترتیبات معقوله، که برای افراد تعیین شده است، بر خوردار باشد. این عائله، به حال خودش واگذار میشود، که تحصیل کنند و خرج کنند. طبقه دوم آنانی هستند که، دخلشان از خرجشان کمتر است. یعنی شورای ده تحقیق می کند، که عائله این شخص مرکب از چند نفر است. مأکول و مشروبشان اینقدر است و اینقدر هم کسری دارند، به او نمی گویند به ما چه که کسری داری، بلکه شورای ده کسری دخل آن ها را می پردازد. البته به قدر رفع احتیاج، طبق دستور اعتدال بهائی،آن حد اقلی است که باید تأمین شود. حد اقلی که صدمه به زندگی وکسب تحصیل آن ها نزند. یعنی نفوس اهل فن و محققین نشسته اند و تعیین کرده اند که یک بشر عاقل، باید چه قدر مصارف داشته باشد. وقتی مطابق آن حد اقل علمی و فنی، به او به پردازند، دیگر هیچ نقصانی در آن عائله باقی نمی ماند. دسته سوم، نفوسی هستند که دخلشان از خرجشان بیشتر است. آنها طبق دستور متخصصین، به مقدار اضافه دخل، باید مالیات به پردازند. باید عشریه به دهند. که آن مالیات در صندوق شورای ده تمرکز پیدا میکند، و به مصرف آن هائی به رسد که، کسر ی دارند. دیگر افراد ده که از این سه دسته خارج نیستند. شورای ده، منتخب از خود اهل قریه هستند و صندوقی دارند، که یکی از واردات این صندوق، عشریه ای است که از نفوسیکه دخلشان از خرجشان بیشتر است میگیرند، و به آنهائی که دخلشاناز خرجشان کمتر است می پردازند . این ده واردات دیگر هم دارد، که حضرت عبدالبها در باره آن بیانی دارند، که معلوم می کند که این واردات چیست. بیان مبارک در لوح اقتصاد است. این مسئله اقتصاد جز به موجب این تعلیم، حلّ تام نمی یابد. کتاب مفاوضات تا به حال، چند مرتبه چاپ شده است. یکی در هند . چاپ دوم در مصر انجام شده، و لوح اقتصاد در آخر چاپ دوم کتاب مبارک مفاوضات چاپ مصر آمده است. به هر حال یک صندوقی در ده می گذارند، که هفت لوله به آن وارد میشود. من یک مقاله نوشته ام راجع به حل مسئله اقتصاد و طبع شده است. ۱ واردات عشریه یعنی مالیاتی که از اشخاصی که دخلشان از خرجشان بیشتر است می گیرند ۲ رسوم حیوانات که شورای ده معین میکند که از هر حیوان چه قدر رسوم باید برای این صندوق گرفته شود. ای کاش ما را آزاد می گذاشتند، که ما یک ده را با تعالیم بهائی اداره نمائیم، تا به بینند اگر اهل این ده به کمال رفاهیتّ زندگیمی کنند، آن وقت این قوانین را عملی کنند. ما به اهل ایران نمی گوئیم بهائی شوید، میگوئیم احکام حضرت بهاءالله را در زندگی خودتان مجسم کنید، اگر به سعادت رسیدید اقبال کنید. اگر نرسیدید برگردید. ملاحظه کنید چه قدر خداوند ارفاق میکند، مع الوصف گوشها حاضر برای شنیدن بیانات الهی نیستند. ۳ اموال بی وارث، اموالی که وارث نداشته باشد، برمیگردد به این صندوق . ۴چیزی که یافت شود و صاحب نداشته باشد. ۵ دفینه اگر پیدا شود، ثلثش راجع به این مخزن است. دو ثلث دیگر تعلق به کسی می یابد که دفینه را یافته است. ۶ معادن، ثلثش راجع به این صندوق است . ۷ تبرعات یعنی اعانات داوطلبانه ای که خواهند داد . من به خاطر دارم، در سال ۱۹۲۴، در شهر بادکوبه، که اولین سفر تبلیغی من بود،در این شهر در محضر جوانان، راجع به اقتصاد بهائی صحبت کردم. و رساله ای هم هما نجا نوشتم. عاجزم بیان کنم چه اثری کرد، و چه انعکاسی داشت، و چه طور بعداً ما را در صحبت محدود کردند. به من میگفتند که این حل مسئله اقتصاد بهترین طریق است. ولی متد بهائی غیر قابل عملی است . مع الوصف، جلو این صحبتها را گرفتند، و کتابها چاپ کردند . این صندوق 7 مصرف دارد: ۱ مصارف مختلفه عمومی، مانند مصارف مخزن، واداره صحّت عمومی، و مصارف مخزن، یعنی خرج اداره کنندگان این هیئت. می توانم قسم به خورم که مامورین بهائی، رشوه نخواهند گرفت. و هر پولی به مصرف خودش خواهد رسید. تمام شئون کشور ما، اگر به دست نفوسی نیفتد که سوء استفاده کنند، بهشت برین به وجود خواهد آمد. وقتی که رجال بهائی در سر کار قرار گرفتند، دیگر پول حفظ الصحه عمومی را نمی خورند. دوای تقلبّی نمیدهند. در مریضخانه معالجه دروغی نمی کنند. ۲ ادای عشر حکومت، یعنی حکومت از ده مالیات میخواهد. ۳ ادای رسومات حیوانات از آنچه که شورا گرفته، باید مقداری که بعد معلوم میشود، به حکومت شهر به دهد. ۴ اداره ایتام در ده، هر چه یتیم در ده است، باید به خرج شورای ده تامین شود. دیگر یتیمی نخواهد بود که باید گدائی کند. ۵ اداره عَجَزه، اشخاصی که عاجز از کارند، مثلاً فلج هستند کور هستند، انها نباید کار کنند، معیشت آن ها را باید حکومت تأمین کند. بدین طریق نه یتیم میماند نه عاجز. ۶ اداره مدرسه و معارف مجاّنی. مدرسه ده باید با بودجه حکومت اداره شود، و می دانیم که تعلیم و تربیت در امر بهائی اجباری است . ۷ اکمال معیشت ضروریه فقرا، یعنی کمبود مخارج فقرائی که کسر بودجه دارند باید پرداخت شود . این هم ۷ مصرف مخارج. شما تصویر کنید یک دهی، که همه افراد آن ده کار می کنند، و حفظ الصحه عمومی را دولت اداره میکند، و مردم به زراعت با وسائل ماشینی مشغولند.اگر دخل و خرجشان مساوی است. هیچ نمی پردازند. اگرکم دارند می گیرند ، اگر زیاد در آمد دارند، به تناسب زیادی درآمد، می پردازند، و آن برای این است که نگوئید که من زحمت میکشم، و حکومت آنچه که زیاد دارم میگیرد . به طوری گرفته میشود، که مثلاً اگر صد تومان مازاد دارد، ۵ تومان از او میگیرند . تکدی و گدائی هم، که در امر بهائی حرام است. هم سئوال و هم عطا < قد حرّم علیکم السئوال .......> هر کس که تکّدی کند دولت او را میگیرد. مسئله دیگر مسئله کار گر و عمله جا ت معادن است. و این هم شرح مفصلی در آئین بهائی دارد. به اختصار عرض میکنم، که بین کار گر و کار فرما، اولاً قانون، حکمفرماست. یعنی در این خصوص، قوانینی وضع خواهند کرد، که مناسبات بین کارگر و کار فرما روشن شود، یعنی کار فرما ، فرمانده مطلق نخواهد بود . حضرت عبدالبهاء تأ کید میفرمایند، که باید طبق قانون کار، طرز کار و عمل کار معلوم شود. یعنی باید اطاقی که، محل کار کار گران است، تمام روی اصول علمی نگاهداری شود. نور به آنها به رسد و غذا به رسد، و کارگر هم باید طبق قانون، از روی فرمان کار فرما، کار کند. در یک کارخانه، مسئله اعتصاب ممکن است که به جائی به رسد، که کار فرما هر چه دارد به کار گر به دهد، و باز چیزی هم بدهکار باشد. کار فرما نباید دستورات غیر قانونی به کارگر به دهد. تمام امور معین خواهند شد. برای کارگر هم قوانین خواهد بود، کارگر و کار فرما روی اعتدال بهائی، و قوانین مصلحه باهم کار خواهند کرد. و موضوع دیگر این است که، میفرمایند، کارگر باید در منافع کار فرما سهیم باشد. البته به تناسب. مثل این است که کارگر هم، در پیشرفت امور کارخانه شرکت کرده است، منتهی کار او،عضلات اوست. و آنوقت کارگر به تدریج، صاحب همه چیز میشود. و کار فرما تمرکز ثروت نخواهد داشت.