به آینه جهان خوش امدید  

لجنه های امری، و محفل روحانی

سخنان جناب فروتن در جلسه شور لجنات شیراز، روز جمعه ۲۱|۱۱|۳۳ البته آقایان و خانمهای محترم، که عضو لجنه های امری هستند، مکرر این مطلب را شنیده اند، که حضرت ولی امرالله، لجنه های امری را تشبیه به اجنهه و ایادی محفل فرموده اند. میفرمایند لجنه های امری به منزله اجنهه و ایادی مختلفند،که مثل دست های فعال، برای انجام امور هستند. اگر محفل مقدس روحانی، دارای اجهنه و ایادی قوی باشد، مسلماً به پرواز خود، در هوا ادامه خواهد داد. ولی اگر این بال و پر، شکسته و این ایادی فلج باشند، بدیهی است که آن بدن هم، که خود محفل است، کاری انجام نخواهد داد. وقتی شما اعضای لجنات امری می شوید، محفل خوب کار میکند. و افراد احبّا از محفل راضی هستند. شما باید مسرور باشید، که لجنه های امری شیراز قوی است. ولی اگر شنیدید که محفل، آنطوریکه باید و شاید، مورد رضایت عموم نیست، یقین کنید که تقصیر شما است. من میدانم که در آئین بهائی، مسئولیّت در مقابل افراد نیست. یعنی محفل مقدس روحانی در نزد افراد مسئولیت ندارد. مسئولیت در آئین بهائی، در برابر ما فوق است، یعنی ما دون در برابر مافوق مسئولیت دارد . این یکی از مختصات تشکیلات بهائی است. در حالی که در سایر تشکیلات، زمامداران در برابر منتخبین خود، و افراد حزب وملّت مسئولند. ولی در آئین بهائی، اینطور نیست. وقتی محفل مقدس روحانی انتخاب شد، مسئولیت در نزد افرا د ندارد. محفل در نزد محفل ملّی، و محفل ملّی در نزد ببت العدل اعظم، مسئول است. به عبارتی دیگر، مسئولیت تصاعدی است نه تساقطی . ما مسلماً چنین موقعیتی را نخواهیم داشت، که محفل روحانی نشسته باشد و مردم میتینگ به دهند، و به ریزند به محفل روحانی، و به گویند، مرده باد محفل روحانی. ما این محفل را نمی خواهیم، یا ملّت رأی اعتماد ندهد. در آئین بهائی، چنین فعالیت هائی وجود ندارد. اگر محفل روحانی شما، پول محفل را تفریط کند، ودور به ریزد، کسی حق ندارد به گوید، چرا؟ اگر امور منظم نباشد، کسی حق ندارد به گوید، چرا؟ ولی محفل ملّی حق باز جوئی دارد، و محفل محلّی را در هر موقع به خواهد، میتواند منحل کند. ولی با این وصف اکثریت احبّا، کاملاً شرط هستند. یعنی اگر شما دیدیددر شیراز، اکثریت احبّا از تشکیلات، ناراضی هستند، باید به دانید که عیب و نقصی در کار است. زیرا اکثریت احبّا کمتر اتفاق می افتد به خطا به روند. اینکه جمال مبارک میفرمایند، رضای من در خلق من خواهد بود. برای همین منظور است، و درست است. اگر هزار نفر ذی رأی یعنی اکثریت افراد، از تشکیلات ناراضی بودند، باید گوش فرا داد. زیرا این عدم رضایت قابل توجّه، و اعلام خطر است. باید فهمید که نقص کجاست و اصلاح کرد. از کجا معلوم می شود؟ از ضیافات نوزده روزه، و از پیشنهادهائی که افراد میکنند. اگر دیدید پیشنهاد میکنند، فلان امر معوق است، وظیفه محفل است که گوش فرا به دهد، مسئول نیست ولی باید وجداناً عمل کند. اگر دیدید اکثریت ناراضی هستند، شما باید رفع کنید زیرا شما اجنهه محفل هستید. بنا براین، اگر از لحاظ مقیاس خواسته باشید، همان است که توجه کنید، اگر افراد از پیشرفت امر رضایت دارند، محفل ملّی هم راضی است. مثلأ اگر میگویند تبلیغ و مهاجرت خوب پیشرفت کرده، به دانید که اوضاع خوب است. امّا اگر خلاف این بود، نباید شما آرام باشید. شما مجریان نظم بدیع در شیراز هستید. حال نمیدانم شما چه قدر تفکر میکنید که چه وظیفه ای دارید؟ ولی من فکر میکنم شما، که برگزیدگان ملّت هستید، خوب میدانید چه وظیفه مهمّی دارید. منظور از عضویت لجنه، اشغال کرسی نیست، مثل کرسی هائی که در مؤسسات دیگر اشغال میشود، که صرفاً برای عنوان و استفاده از آن مقام است. در آئین بهائی عضویت در لجنه و در تشکیلات، عنوانی برای استفاده نیست. کسی که به این مقام گماشته میشود، ابتدای مسئولیت و ابتدای بیچارگی اوست. یعنی باید مراقب افکار، رفتار و جدیتش باشد، و الاّ در ساحت امر جمال اقدس ابهی مسئول است. زیرا او، مراجع اداری امر را اشغال کرده، و اگر خدا ی نکرده، وظیفه ای که به او محّول شده را انجام ندهد، امر معوّق خواهد ماند. و چه میدانید، شاید فرد دیگری عمل شما را بهتر انجام میداد. لهذا خیال می کنم، شما که مجریان نظم بدیع، در این مدینة الله هستید، حتماً بهتر از شما کسی نبوده، که شما انتخاب شده اید. یعنی محفل مقدس روحانی شما را انتخاب کرده اند، و شما منتخب منتخبین شده اید. لابد، دیده اند چه کسی مؤمن تر، چه کسی متّقی تر و چه کسی دلسوز تر است، و شما را انتخاب کرده اند. لهذا این جوهرالجواهر، باید به وظائف خود کاملاً آشنا باشد. یکی از مسائلی که باید مورد توجّه قرار گیرد این است که، اعضای محفل، و بعداً اعضای لجنات و مؤسسات امریه، یعنی مؤسسات نظم بدیع، که باید بیت العدل بر روی آن ها قرار گیرد، باید از تمایز تفکّر، اجتناب ورزند، و خودشان را بالاتر از دیگران ندانند، و فکر نکنند که ما حکومت شما هستیم. بلکه خودشان را خادم حقیقی مصالح احبّا به دانند. اگر به این نکته توجّه نشود، مضرّات آن بسیار است. وقتی عضو انتخاب شده، به یکی از احبّا، بی اعتنائی کند، خضوع نکند و متوجّه مراتب آداب و سنن بهائی نشود، نتیجه اش آن است که، افراد کم کم از امر دوری می جویند. این طرز رفتار، احساسات شما را، به اساس امر منتقل می کند.

بنده در بزرگ ترین جامعه بهائیان دنیا انجام وظیفه کرده ام. هیچ شهری در دنیای بهائی نیست، که ۳۰هزار نفر بهائی داشته باشد. خود حضرت ولی امرالله فرموده اند، بزرگترین جامعه های بهائی دنیا. از خود بنده هم قصورهائی ناشی شده. نتیجه تجربه این شده است، که اعضای تشکیلات امری می توانند، هم احبّا را جذب، و به امر نزدیک نمایند و هم، قوه دافعه داشته باشند، که یکی بعد از دیگری افراد را از امر دور کند. اعضای لجنه ها و غیره را، مردم به نظر زمامدار نگاه میکنند. توقّعاتی دارند. و وقتی آن توقّعات انجام نمی شود، افسرده میشوند، و وقتی افسرده شدند، کم کم دوری می جویند. بسیاری را من میشناسم، که دورافتاده شده اند. خوب که تحقیق کردم ملتفت شدم، که آن ها از یکی از عاملین هیئت اجتماع رنجیده شده اند. مثلاً اگر شما عضو تشکیلات نباشید، و جواب الله ابهی فردی را ندهید، اهمیّت ندارد. ولی اگر عضو تشکیلات باشید، این کم محلّی شما، عقده ای میشود، ورم میکند و کم کم می بینید آن فرد در جامعه نیست. آیا شما فکر کرده اید که، همین یکذرّه بی اعتنائی، برای او چه اثراتی داشته است؟ شما یک سنگ را در آب میاندازید، موج آن، مرتب بزرگتر میشود. این عمل بی اعتنائی هم همینطور است. مرتب دامنه اش زیاد تر میشود، و قصبه و شهرها را فرا میگیرد. مواظب باشید، خضوع کنید، و به حرف احبّا توجّه کنید. در خارج، شما افراد هستید. ولی وقتی جمع شدید، مسئولیت دارید . شما لجنه هائی دارید، که بیشتر، با مردم سروکار دارند. امان از این لجنه ها. من نمونه هائی دارم، که مهاجری تمام اثاثیه اش را فروخته،و عازم مهاجرت بود، شب به لجنه رفته، ولی از لجنه برگشته، و کاملاً سرد شده بود. و دو مرتبه، تصمیم توقف گرفته، و مجدداً مبل وصندلی خریده و به علت حرف اشتباه یکی از اعضاء، از مهاجرت منصرف شده بود. نمونه اش این است که، او رفته تمام اشیائش را نصفه قیمت فروخته، و فداکاری کرده، و برای مهاجرت هزار زحمت کشیده است. حالا با یک دنیا امیدواری، میخواهد به لجنه برود ، و معرّفی نامه به گیرد و حرکت کند، وقتی به لجنه می رود، آب سرد رو سر او می ریزند. اولّ که وارد لجنه میشود، تمام اعضای لجنه، پاهایشان را روی هم انداخته اند. الله ابهی میگوید جواب نمیدهند. به او نمی گویند به فرما. شأن او هم مثلاً طوری نیست، که جلوی پای او برخیزند. شلوار اطو کرده، کفش براق و کراوات ندارد، که جلوی پای او بلند شوند. میگوید بنده عازم مهاجرت هستم، میگویند کجا میخواهی به روی ؟ می گوید عربستان. عربستان جای خوبی نیست. همه رفته اند و برگشته اند. خوب بود اوّل از لجنه سئوال میکردید. حالا کجای عربستان؟ فلان جا. من که صلاح میدانم، که شما سر جای خودتان بنشینید. او میگوید مرخص میفرمائید؟ به فرمائید. آنوقت میگوید، این چه وضعیتی است و منصرف میشود. میآید منزل، به زنش میگوید اثاثیه را باز کن. زنش میگوید چرا؟ میگوید باز کن تا به گویم. و بالأخره نمیرود.اون آقای عضو لجنه هم که خیال میکند، به لجنه رفته و برای حضرت ولی امرالله کار کرده است. شب میرود منزل، با خیال راحت استراحت میکند. مثلی است، می گویند شخصی روی زمین افتاده بود، و کتاب می نوشت. زنش میگوید، بیا شام به خور. میگوید حالا صبر کن. دو مرتبه که زن مراجعه میکند، او شروع به فحش دادن می کند، که مگر نمی بینی که دارم کتاب درس اخلاق می نویسم. یا فلانی میرود لجنه احصائیه، ازاو چیزهائی سئوال میکنند که، اورا ناراحت میکند. مثلاً میگویند، آقا آمده ای تسجیل شوی؟ بله . حالا چرا زودتر نیامدی؟ فکر نمی کند حالا که او آمده، این ها چه سئوالی است می کند که طرف را به رنجاند؟ مثلاً می گوید، شما تا حالا کجا بودی؟ میگوید گرفتاری داشتم. می گوید نخیر بهائی نباید اینطور باشد. بر عکس لجنه هائی که از روی قانون کار می کنند، اعضای لجنه حق ندارند با مراجعین، طرف مکالمه شوند. همچنین اعضای محفل، نه حق امر،و نه حق بازخواست دارند. مراجعین که به لجنه میآیند، رئیس لجنه یا محفل طرف مکالمه است. به اعضا یک حق داده شده، که اگر سئوالی درباره همان موضوع باشد به کند. ولی دیگر اعتراض و توضیح و نصیحت و کنفرانس، حق آنها نیست. لجنه ای که از روی اصول اداره شود، هیچکس از آن نمی رنجد. مراجع از روی کمال محبت وارد میشوند، و او را می پذیرند. من خودم یادم میآید، که به اولین جلسه محفل مرکزی که میرفتم، خیلی خائف بودم. میگفتم مردم وقتی به جلسه میآیند رعب و ترسی در آنها ایجاد میشود، باید آنها را رام کرد. با تبسّم باید آنها را پذیرفت، زیرا یک اخم و تخم، طرف را می رنجاند. الآن ما حضور مبارک مشرّف میشویم. جلوی پای ما بلند میشوند. میفرمایند شما برادر من هستید. ما باید با شما برادرانه معانقه کنیم. اون بالا به فرمائید. من منتظر شماها بودم. هیچوقت تبسّم از سیمای مبارک محونمی شود. ما افرادی هستیم از تشکیلات، که باید با محبّت افراد را به پذیریم. خیلی خطرناک است، که رو بروی مراجع، در باره امری صحبت کرد. مثلاً من نشسته ام، میدانم فلان کس بر علیه من چه گفته، که من نباید به دانم و کدورت من مستقیماً نباید به این شخص منتقل شود. در قرآن می فرماید،<ویل لکل همزة لمزه>. یک روز حضرت ولی امرالله قرمودند، من رئیس بیت العدل هستم. رئیس بیت ا لعفو نیستم. و رئیس بیت الفضل هم نیستم. باید احبّا عدل داشته باشند. فرمودند، محفل ملّی نباید به مقام و شأن کسی نگاه کند. حتیّ نباید به الواحی که به افتخار افراد صادر شده بنگرد. باید عدل را مراعات کند. نکته دیگر اینکه، خانم و آقایانی که عضو لجنه هستند، برای احترام خدا، موقعی که در لجنه هستند، آنجا باشند. و حضور حاضر و غائب نباشند. خودشان در جمع و روحشان در جای دیگر نباشد.